مصائب ناگفته مجردها در ایام کرونا

به گزارش مهسان بلاگ، چه شبایی که تو کوچه ها و خیابونا نخوابیدم. خیلی سخت بود، خیلی. دوست زیاد دارم، اتفاقا خونه مستقل هم دارن اما وقتی زیاد میری سراغشون دیگه آغاز می کنن به پیچوندن. هر جا هم می رفتم دنبال خونه قیمتا عجیب بالا بود و پولم نمی رسید تا اینکه بالاخره مجبور شدم برم حاشیه تهران یه جایی پیدا کنم. حالا هم بدون اسباب و اثاثیه سر می کنم اما خدا رو شکر صاحب یه سقف شدم.

مصائب ناگفته مجردها در ایام کرونا

این حرف های محسن است که قرنطینه در روزهای کرونایی و خانه ماندن های طولانی عرصه را برایش تنگ نموده تا جایی که دیگر نتوانسته طاقت بیاورد و از خانه بیرون زده است.

او 34 سال دارد: من و خانواده ام انگار حرف همو نمی فهمیم. اونا یه جور دیگه فکر می کنن، من یه جور دیگه. استقلالمو مرتب زیر سوال می بردن. چی خوردی؟ چی میخوای بپوشی؟ صدای تلویزیونو زیاد نکن. کجا میری؟ با کی میری؟ کی میای خونه؟ همه این سوالا اذیتم می کرد. جالبه که قبل از کرونا و قرنطینه ها هیچکدوم از این مسائلو نداشتیم. نمیدونم چی شد که رفتاراشون یهو تغییر کرد! گرچه الانم یه وقتایی دلم تنگ میشه اما فکر می کنم هم اونا الان راحت ترن، هم من. بالاخره از یه سنی به بعد همه ما باید مستقل بشیم دیگه.

به نظر می آید تاثیر شیوع ویروس کرونا روی زندگی خانوادگی و فرزندان و والدین هم کم نبوده است تا جایی که بسیاری از فرزندان بالای 30 سال به فکر زندگی مستقل افتاده اند و حتی بعضی از آنها این فکر را عملی نموده اند.

سیما یکی از دختران 37 ساله ای است که قبل از کرونا صبح ها از خانه بیرون می زده و و شب ها خسته از محل کارش به خانه برمی گشته اما تعطیلات شیوع ویروس کرونا و دورکاری زندگی اش را تحت تاثیر قرار داده و به زندگی مستقل و جداشدن از والدینش فکر نموده است: بعد از کرونا خیلی از دوستا و همکارام رفتن کارشونو ادامه دادن و من جزء معدود آدمایی بودم که به دلایل مختلف تو خونه موندم که این کارم خوبیای زیادی داشت اما با مسائلی هم روبه رو شدم. مثلا یک سال تمام ناهارا کنار خونواده م بودم که خیلی برام ارزش داشت. قبل از اون هیچ وقت به جز روزای آدینه همچین تجربه ای نداشتم. من فکر می کنم تا یه زمانی کنار خونواده بودن خوبه اما وقتی زمان بیشتر می گذره متوجه خیلی از مسائل میشی. باید قبول کنیم که همه ما آدما به استقلال احتیاج داریم و من این احتیاج رو بشدت احساس می کنم و دوس دارم گاهی اوقات از خونواده فاصله بگیرم و حتی چند روز تو ماه تنها باشم.

اما این همه دستاوردهای سیما در روزهای قرنطینه و کرونایی نبوده و این اتفاق ها نکات مثبتی هم برای او به همراه داشته است: موضوع دیگه ای که دورکاری و قرنطینه به چشمم آورد ازدست دادن فرصتا بود. مدتی که برای کارم زمان گذاشتم فرصتای دیگه از من گرفته شد. تو خونه موندن به من ثابت کرد که می شد در کنار حرفه اصلی کارای دیگه ای هم انجام داد که من یا بلد نبودم یا قدر ندونستم. شاید هم راهنمای خوبی نداشتم و نتونستم از 12 سال روزای کاریم بهتر استفاده رو بکنم. متوجه شدم جایی که الان هستم جایی نیست که باید می بودم و این موضوع بیشتر از موضوع استقلال برام سخت و گرون تموم شد. من تو این مدت روزای پشت سرمو خیلی مرور کردم. به اینکه چطور زندگی کردم؟ اینکه وقتمونو چطوری بگذرونیم یه بحثه اما چطور زندگی کردن مهم تر از هر مسئله دیگه ایه و استقلال داشتن زیرمجموعشه. حالا مفهوم استقلال برام خیلی مهم و گسترده شده. شاید باید زودتر به این موضوع دقت می کردم. البته استقلال نه لزوما به معنای جدا زندگی کردن. استقلال توی خیلی از مسائل دیگه چه به لحاظ روحی، چه به لحاظ کاری و مسائل زندگی.

رویا هم یکی دیگر از افرادی است که کرونا دغدغه های فکری برایش به وجود آورد: فکر می کنم روابط اجتماعی مون قبل از کرونا با توجه به نوع کار، دوستی، برنامه ورزشی، سفر یا هر چیز دیگه ای تعریف می شد. منظورم اینه که ماها که با خونواده هامون زندگی می کنیم سعی می کردیم در عین حال که با خونواده زندگی می کنیم زمانی رو هم به خودمون اختصاص بدیم چون تو فرهنگ خونواده های ایرانی مستقل شدن بچه ها مرسوم نیست. اما همه این چیزایی که تعریف کردم بعد از کرونا تقریبا بهم ریخت و هر کدوم از ما هر چی سعی نموده بودیم فضا یا زمان تعیینی برای خودمون درست کنیم حالا باید همه اون زمانو با خونواده هامون بگذرونیم.

این دو سالی که همه با ویروس کرونا مبارزه می نمایند باعث شده روابط خانوادگی رویا عمیق تر گردد و مسائلی که تا پیش از این نادیده گرفته بود برایش هویدا گردد: دورکاری موجب شد فضای شخصی افراد از بین بره و تمام وقتمونو با خونواده هامون بگذرونیم. حالا دیگه یه جورایی فضای شخصیمون با اعضای خانواده قاطی شده و زندگی اجتماعی که واسه خودمون ساخته بودیم از بین رفت و به روزای قبل از این اتفاق برگشتیم. یه دوره ای دورکاریم کمتر شد و وقتی می رفتم سر کار احساس می کردم باید دوباره فضاها و روابطی که داشتم رو از اول بسازم و این انرژی گرفتن خیلی برام سخت بود و انگار متوجه نبودم دوران کرونا برام چه اتفاقی افتاده. از طرفی وقتی خونه هستی متوجه نیستی که چه وابستگی برای پدر و مادرا ایجاد شده مثلا سوالی که این مدت پدر و مادرم مرتب از من می پرسیدن این بود تو که همه این سالا می تونستی دورکار باشی چرا این همه انرژی برای رفت و آمدت صرف می کردی؟ به نظر میاد تمایل خانواده و پدر و مادر هم اینه که خونه رو ترک نکنم و پیششون بمونم. وقتی مجبور می شم ساعتایی از خونه بیرون برم متوجه میشم که پدر و مادرم نسبت به قبل دلتنگ تر و بی طاقت تر شدن. در واقع زندگی اجتماعی من تقریبا از بین رفته و خانواده خودشو محق میدونه تو فضاهای من حضور داشته باشه و مدیریت این موضوع سخته. حداقل برای من که 38 سالمه و باید زندگی مستقل برای خودم داشته باشم شرایط سخت تره. تمام سالایی که وقت زیادیو بیرون از خونه می گذروندیم بخشی از اخلاقمون تو جامعه ساخته شده و با خونواده متفاوته و این تفاوت فکری وقتی که تو خونه و با خونواده زندگی می کنیم تعیین میشه. البته من تونستم این موضوع رو کنترل کنم اما خیلی از دوستام بعد از این اتفاق و زیاد شدن اختلاف نظرها دنبال خونه و زندگی مستقلن.

افشین هم یک سالی می گردد که مستقل شده است؛ درست زمانی که 31 ساله شد: موضوع مستقل زندگی کردن همیشه مطرح بود و خب خونواده ایرانی هم همیشه مخالف. واقعیتش من تو قضیه کرونا و قرنطینه با اینکه همیشه خونه نشین و بیکار بودم، مشکل چندانی با خونواده نداشتم شاید به خاطر داشتن اتاق شخصی بود اما همیشه سیگارکشیدن برام مسئله بود. از طرفی هم مجبور بودم رفت و آمد با دوستامو محدود کنم. اما از وقتی آغاز به کار کردم قضیه فرق کرد. مجبور بودم با تاکسی اینترنتی رفت و آمد کنم که کرونا نگیرم با این حال دو هفته بعد از آغاز کارم کرونا گرفتم. استفاده از تاکسی اینترنتی هزینه هامو خیلی بالا برد چون خونه مون هم از مرکز شهر دور بود به همین علت خونواده م با مستقل شدن من مسئله ای نداشت و یه خونه نزدیک محل کارم گرفتم. در کل قرنطینه و کرونا روی مستقل شدن من بی تاثیر نبود. من بیشتر به فضای اختصاصی و زندگی مستقل فکر می کردم و خب شاید حضور طولانی مدت تو قرنطینه و زندگی محدود به خونواده روی اونا هم تاثیر گذاشت و راحت تر با مسئله مستقل شدن من کنار اومدن. البته قرنطینه برای من که اهل ولخرجی، کافه گردی و سفر بودم یه مزیت عظیم داشت و من تو این مدت تونستم پس انداز کنم و ایده مستقل شدن رو عملی کردم.

به نظر می رسد کرونا دغدغه های جدیدی برای خانواده ها و فرزندان ایجاد کرد؛ فرزندانی که تمایل به مستقل شدن بیشتر از قبل ذهنشان را درگیر کرد و خانواده هایی که پیش از این با جداشدن فرزندانشان مشکل داشتند و معتقد بودند این جدایی باید فقط با ازدواج اتفاق بیفتد، گاردشان را کمی پایین تر آوردند گرچه هنوز هم بسیاری از آنها مخالف سرسخت جداشدن بچه هایشان هستند.

احد عبدی - روانشناس - معتقد است: مفهوم استقلال فردی زمانی مطرح می گردد که فرد احساس کند از طرف محیط، جامعه یا فرد و افرادی امکان تصمیم گیری و رفتار مستقل از وی سلب شده است. والدینی که در تصمیم گیری های فرزندان خود ورود نموده و آزادی عمل را از آنها می گیرند یا مدام فکر می نمایند فرزندانشان در حال اجرا خطا و اشتباه هستند، نمی دانند که اگر روزی آنها در قید حیات نباشند چه بلایی بر سر آن فرزند خواهد آمد. نباید فراموش کنیم که اشتباه و خطا جزئی از زندگی است. به عبارتی وقتی والدین به جای حمایتگری، رفتارهای کنترل گرانه و سرزنشگر دارند موضوع استقلال فردی مطرح می گردد و در چنین شرایطی حتماً به مراجعین توصیه می گردد به فکر مستقل شدن باشند. اما اگر والد و فرزند بدون وابستگی و آسیب به یکدیگر یا بدونِ طرحواره هایی مثل رهاشدگی، ایثار، وابستگی، بی کفایتی و ... در کنار هم زندگی نمایند و به قول معروف بند ناف آنها از هم جدا باشد، چه ایرادی دارد که با هم و در کنار هم زندگی نمایند؟ در واقع اگر این گونه زندگی نمایند هر دو برنده بوده و به این نوع از تعامل، تعامل برد - برد گفته می گردد، اما اگر قرار باشد یکی از طرفین برنده و دیگری بازنده باشد، در اصل هر دو بازنده اند و بهتر است به فکر مستقل شدن باشند.

او به خبرنگاران می گوید: برای مستقل شدن راه حلهای متعددی وجود دارد. اول از همه پیشنهاد می کنم با یک متخصص روانشناسی مشورت گردد تا با یاری او فرد بتواند از بندِ تله های زندگی خود مثل رهاشدگی، شکست، وابستگی، بی کفایتی و ... رها گردد و در گام بعد بسته به ظرفیت و توانایی فرد راه حل مناسب پیدا خواهد شد. در ضمنً اگر در این فرایند والدین هم مراجعه نمایند قطعاً راه حلهای بهتری به دست خواهد آمد که یکی از آنها می تواند یاری گرفتن از والدین برای مستقل شدن فرد (چه اقتصادی و چه روانی) باشد.

این روانشناس درباره راه حلهای مستقل شدن شرح می دهد: از راه حلهای مستقل شدن می توان به زندگی در پانسیون، اجاره سوئیت کوچک در بخشی از شهر که هزینه های کمتری تحمیل کند هم اشاره نمود و البته در مسئله مستقل شدن، فرد باید خودش را برای چالش های جدیدی آماده کند یکی از این چالش ها می تواند انجام چند شیفت کار در طی روز باشد تا بتواند هزینه های این مستقل شدن را تامین کند. گرچه نمی توان از شرایط کرونا و چالش های به وجود آمده در این پاندمی و اثرات زیاد آن بر اقتصاد و شرایط رفاهی مردم بعلاوه تاثیر آن به تصمیم به مستقل شدن جوانان چشم پوشی کرد، چرا که مسائل اقتصادی یکی از مهم ترین موانع استقلال فردی است. مراجعانی داشتم که قبل از شیوع کرونا مستقل بودند اما با توجه به خسارت های اقتصادی در این مدت مجبور شدند برای ادامه زندگی (هر چند با نگاهی مقطعی و کوتاه مدت) به خانواده هایشان رجوع نمایند. حتی زنان سرپرست خانواده ای که به علت بیکاری مجبور به زندگی با خانواده خود شدند با چالش های بسیاری روبه رو شده اند.

عبدی می گوید: غالباً به افرادی که با این چالش به مراکز مشاوره مراجعه می نمایند بسته به شرایط آنها و خانواده هایشان می توان توصیه های متفاوتی کرد. در گام اول ریشه یابی مشکل و تعریف مسئله بسیار حائز اهمیت است چرا که اگر مشکل به درستی تعریف نگردد راه حل مناسب به دست نخواهد آمد اما در کل کوشش ما بر این است که افراد بتوانند مستقل از هر فرد دیگری به زندگی و حیات خود ادامه دهند چراکه استقلال فردی یکی از نشانه های عظیمسال سالم است. والدین عزیز باید بدانند یکی از مهم ترین احتیاجهای تمام موجودات زنده آزادی در بیان احساسات و به دست آوردن احتیاجهاست از این رو والدین مطلع و حمایتگر همیشه کوشش می نمایند تا فرزندشان، خودش جهت زندگی را انتخاب کند. هر کدام از ما در موقعیت های مختلف زندگی نقش هایی را بازی می کنیم که باید مراقب باشیم نقش هایمان در این زندگی جابجا نگردد. برای مثال ما در طول زندگی برای پدر و مادر خود نقش فرزند را بازی می کنیم، برای فرزند خود نقش والد را بازی می کنیم، برای خواهر و برادر خود نقش خواهر یا برادر را بازی می کنیم و ... . از این رو والدین هم فقط باید نقش خودشان را در زندگی برای فرزندانشان بازی نمایند. اگر بخواهند معلم، استاد، مشاور و ... باشند ممکن است همه چیز خراب گردد. در اینجا لازم می دانم از مراجعانی بگویم که در سن 40 تا 45 سالگی و حتی بیشتر بعد از آنکه والدین خود را از دست دادند بدون هیچ هدف و رسالتی در این زندگی سربار بقیه اعضای خانواده شده اند یا در برترین شرایط ممکن قدرت تصمیم گیری و انتخاب ندارند. قطعاً هیچ والدی خواستار چنین سرنوشتی برای فرزند خود نیست.

bestcanadatours.com: مجری سفرهای کانادا و آمریکا | مجری مستقیم کانادا و آمریکا، کارگزار سفر به کانادا و آمریکا

منبع: خبرگزاری ایسنا
انتشار: 21 شهریور 1400 بروزرسانی: 21 شهریور 1400 گردآورنده: mahsanblog.ir شناسه مطلب: 90727

به "مصائب ناگفته مجردها در ایام کرونا" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "مصائب ناگفته مجردها در ایام کرونا"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید